قتل مسلحانه به خاطر «سگ دعوا» +عکس
تاریخ انتشار: ۱ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۹۴۱۷۷۰
جوان ۱۹ ساله ای که بامداد روز گذشته با شلیک گلوله ،پرایدسواری را در ماجرای درگیری به خاطر«سگ دعوا»به قتل رسانده بود پس از چند ساعت فرار تسلیم پلیس شد.
به گزارش مشرق، حدود ساعت یک بامداد روز گذشته پیکر خون آلود جوان۲۵ساله ای به بیمارستان طالقانی مشهد انتقال یافت که بر اثر اصابت گلوله های ساچمه ای به اغما رفته بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
تحقیقات قضایی در ساعات اولیه بامداد روز گذشته درحالی ادامه یافت که از انتقال دهنده جوان مجروح به مرکز درمانی خبری نبود. اما کنکاش های تخصصی کارآگاهان نشان داد که « مهدی-گ»(مقتول) دردقایق اولیه بامداد به سمت خیابان توس ۱۱۷ رفته است،به همین دلیل دامنه تحقیقات با دستور قاضی شعبه ۲۱۱ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد به بولوار توس کشید و مشخص شد که جوان پرایدسوار در ماجرای درگیری به خاطر«سگ دعوا» مورد اصابت گلوله قرار گرفته است.
طولی نکشید که واکاوی های میدانی وارد مرحله جدیدی شد و سرنخ هایی از یک مجروح دیگر به نام«رامین» به دست آمد که مدعی بود توسط«مهدی-گ»(مقتول) مجروح شده است. ادامه بررسی های قضایی بیانگر آن بود که در اثنای درگیری بین «رامین» و جوان پرایدسوار، طناب سگ از دست وی رها شده است که در همین هنگام «سجاد-و»(یکی از بستگان نزدیک رامین) با برداشتن اسلحه شکاری به سوی جوان۲۵ ساله شلیک کرده و از محل گریخته است.
بنابراین گروهی از کارآگاهان اداره پلیس جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی با هدایت و نظارت سرهنگ ولی نجفی(رئیس دایره قتل عمد آگاهی) و با راهنمایی های تخصصی مقام قضایی،عملیات دستگیری متهم فراری را آغاز کردند. بررسی های نامحسوس کارآگاهان نشان داد سجاد(جوان۱۹ساله) پس از شلیک به سوی«مهدی-گ» به مکان نامعلومی گریخته و همچنان سرگردان است. به همین خاطر گروه عملیاتی کارآگاهان به سرپرستی سروان عظیمی مقدم(افسرپرونده) به ردیابی های اطلاعاتی پرداختند و مشخصاتی از محل تردد وی را به دست آوردند اما قبل ازآن که عملیات دستگیری وی با دستور قضایی آغاز شود، وی خود را به یکی از مراکز انتظامی معرفی کرد و شلیک گلوله به سوی پرایدسوار۲۵ ساله را پذیرفت. اما درباره چگونگی شلیک به تناقض گویی پرداخت.
عامل این جنایت مسلحانه روز گذشته با صدور دستوری از سوی قاضی ویژه قتل عمد مشهد دراختیار کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی قرار گرفت تا تحقیقات بیشتری دراین باره انجام شود.
منبع: روزنامه خراسانمنبع: مشرق
کلیدواژه: تحلیل روز طوفان الاقصی قیمت اخبار حوادث قتل قاتل مشهد سگ خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت روز گذشته
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۴۱۷۷۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر
مقابل یکی از شعبههای دادگاه خانواده زن جوانی در حالی که یک روسری قرمز در دست داشت و با بیقراری قدم میزد چند دقیقهای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگیام را به تو میگفتم هرچند گذشتهها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.
در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پروندهای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بیمقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی میخواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرفها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید اینطور من متوجه نمیشوم ماجرای زندگی شما چیست آهستهتر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین میگفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاریام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی میکند و اینجا تنها زندگی میکند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانهای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه میشدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق میخواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرفهای همسرت را تأیید میکنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا اینطوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی میکند من در هفته یک روز او را میبینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که اینطوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. میخواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و میخواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران میکنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمیتوانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرفهای این زوج جوان را شنید، گفت میدانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاسهای مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم.
امیرحسین صفدری کارشناس حقوقی
دروغ و پنهانکاری مثل یک سم کشنده در زندگی مشترک عمل میکند. در این پرونده میبینیم که مرد جوان اشتباه بزرگی مرتکب شده که قبل از ازدواج حقیقت را بیان نکرده است. او باید اجازه میداد ساناز خودش تصمیم بگیرد در واقع آرمین با پنهانکاری بشدت همسرش را ناراحت کرده است.البته ساناز هم کمی مقصر است او باید در مورد آرمین تحقیق میکرد و بدون شناخت کافی از او وارد این رابطه نمیشد اما با سادهانگاری راجع به این مسأله مهم وارد رابطه شد و این پیامد اصلی ازدواج بدون شناخت کافی و از روی ظواهر است.
با این حال زوجهای جوان باید بدانند اصل و اساس یک زندگی مشترک موفق بر پایه صداقت و تعهد است. زندگی بدون اعتماد محکوم به شکست است پنهانکاری و دروغگویی تمام پلهای پشت سر را خراب میکند.
باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی حوادث و انتظامی